جدول جو
جدول جو

معنی پته فل - جستجوی لغت در جدول جو

پته فل
خاکستر گرم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَرْ رَ / رِیِ قُ)
رجوع به پره شود
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ کَ)
دهی از دهستان سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در دوازده هزارگزی شمال خاوری کوزران و کنار رود خانه کهناب واقع است دشتی سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. آب آن از سراب سلطان حاجی و محصول آنجا غلات و صیفی و توتون و حبوبات و لبنیات و میوه است و سیب آن بخوبی در سنجابی مشهور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. در زمستان گله داران آنجا به گرمسیر حدود قصر شیرین میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ تِ چِ)
به لهجۀ مازندرانی چلۀ بزرگ (در زمستان) ، مقابل خردچله است
لغت نامه دهخدا
(تَهْ دِ/ تَ هَِ دِ)
درون دل. (ناظم الاطباء).
- از ته دل، از صمیم قلب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تبعیت کردم به سید خود... از روی اعتقاد و از ته دل. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم
صائب شدند از ته دل مهربان هم.
صائب
لغت نامه دهخدا
(پْفِ / پِ فِ فِ)
تئوفیل - کنار. داستانسرا و ادیب آلمان متولد در کلمار بسال 1736 میلادی و متوفی در همان محل بسال 1809
لغت نامه دهخدا
تصویری از پره قفل
تصویر پره قفل
کژوند فراشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پته طلب
تصویر پته طلب
فته طلب
فرهنگ لغت هوشیار
گل بابا آدم خود رو و جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین نفری که در هر بازی نقش خود را ایفا کند
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر گرم، خاکستر زیر آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن، ردپا، بر جای ماندن ردپا بر زمین، بازگشت از مسیر رفته، قسمت چریده شده ی مرتع، بازگشت از مسیر رفته، پشت، بخش پشتی آغل گاو، دنباله چیزی را گرفتن، پی جویی، نشان پا
فرهنگ گویش مازندرانی
ردپا
فرهنگ گویش مازندرانی
بیراهه
فرهنگ گویش مازندرانی
رد پا جای پا، نویسنده
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر گرم
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی آش که چوپانان برای سگ تهیه کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر گرم
فرهنگ گویش مازندرانی
نمور، شرجی
فرهنگ گویش مازندرانی
دل پخته
فرهنگ گویش مازندرانی
اسب پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی